Every thing [U] nEed {هر چيزي كه تو بخواي} |
|||
شنبه 26 اسفند 1398برچسب:, :: 9:20 :: نويسنده : جعفر خالقي
در زبان انگلیسی کلمات بسیاری وجود دارند که از نظر لغوی یا آوایی بسیار شبیه ولی از نظر معنا متفاوت هستند. آنها معمولا با هم اشتباه گرفته میشوند و در جملات به صورت جابه جا به کار برده می گردد. اگرچه امروزه اکثر ویرایشگرها نظیر World می توانند غلط های املائی را تصحیح کنند، اما این نرم افزارها نیز نمی توانند چنین کلماتی را برای کاربر تصحیح نمایند. چرا که ظاهر کلمه خالی از اشتباه اما نقش آن در جمله غلط است. در ادامه می توانید چند نمونه از این لغات را مشاهده نمائید.
1. Besides or Besides?
Beside: (حرف اضافه) کنار یا نزدیک چیزی یا کسی بودن.
مثال: John came up and sat beside me.
Besides: (حرف اضافه) (قید) علاوه بر این، گذشته از.
مثال: (قید) I need the money. And besides, when I agree to do something, I do it.
مثال: (حرف اضافه) People choose jobs for other reasons besides money.
2. Experiment or Experience?
Experiment: (اسم) آزمایشی که برای تعیین صحت و سقم یک ایده به کار می رود. آزمون علمی تحت شرایط معین روی یک شی مشخص.
مثال: Many small birds guide themselves by the stars, as has been verified by experiment.
Experience: (اسم) دانشی که از انجام یک کار یا تجربه ای که در طی دوره ای از زندگی به دست می آید.
مثال: You've got a lot of experience of lecturing.
Being a parent isn't easy, as I know from experience.
3. Clothes or Cloths?
Clothes: (اسم) لباس و پوشاک.
مثال: I enjoy shopping for new clothes.
Cloths: (اسم) پارچه ای است که برای دوختن البسه به کار می رود.
مثال: A dress of the finest silk cloth
4. Shadow or Shade?
این دو کلمه به ظاهر در فارسی یک معنی (سایه) دارند. تفاوت ظریف این دو کلمه در جمله مشخص میشود.
Shadow: (اسم) سایه ای که در اثر تابیدن نور خورشید بر شی یا کسی ایجاد می شود.
مثال: She saw his shadow on the wall.
Shade: (اسم) محیط خنک و تاریک تری که انسان را در برابر نور خورشید حفظ کند.
مثال: Let's eat our lunch in the shade.
5. Last or Latest?
Last: (صفت) آخرین و نهایی. یعنی موصوف مورد نظر ادامه ای نخواهد داشت.
مثال: I took the last train to New York.
Latest: (صفت) جدیدترین و تازه ترین.
مثال: His latest film is one of the funniest he's ever made.
6. Lose or Loose?
Lose: (فعل) معانی مختلفی دارد از جمله «گم کردن» یا «جا گذاشتن».
مثال: I've lost the tickets for tonight's show.
Loose: (صفت) شُل، گشاد، آزاد و لق. این کلمه معانی مختلف بسیاری دارد که البته هیچ کدام از آن معانی، به Lose شبیه نیست!
مثال: His tooth feels very loose.
Your trousers are very loose!
7. Some time or Sometimes
Some time: (قید) یک موقعی. برای اشاره به یک زمان در آینده نامشخص استفاده می شود.
مثال: Let's meet for coffee some time.
Sometimes: (قید) انجام گاه به گاه و غیر منظم کاری.
مثال: Sometimes, Grandma would tell us stories about her childhood in Italy.
8. Fell or Felt
Felt: (فعل) شکل گذشته فعل Feel.
مثال: I felt like I'd really achieved something.
Fell: (فعل) شکل گذشته فعل Fall.
مثال: The book fell from his hands.
9. Dessert or Desert
Desert: (اسم) بیابان، منطقه خشک، کویر
مثال: This area of the country is mostly desert.
Dessert: (اسم) خوردنی شیرین مزه بعد از غذای اصلی، دسر!
مثال: What are we having for dessert?
10. Envelope or Envelop
Envelope: (اسم) پاکت، لفاف.
مثال: He got a job stuffing envelopes (=filling them with letters) at the campaign headquarters.
Envelop: (فعل) پیچیدن، پوشاندن، محاصره کردن.
مثال: Mountain peaks enveloped in mist. نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |